وابسته نظامی انگلیس در نامهٔ خود به وضعیت بخشهای مختلف حاکمیت در دوران ناصرالدین شاه میپردازد؛ از جمله ادارهٔ گمرک، خزانهداری، وزارت فواید عامه، وزارت عدلیه، وزارت بازرگانی و وزارت امور خارجه. بر پایهٔ این گزارش فساد مالی در دربار بسیار شدید و امری آشکار است
همراهی جیران، سوگلی شاه موجبات ناخشنودی مادر شاه را - که سر سازگاری با جیران نداشت - فراهم ساخت. امیر دخالت کرد اما به نفع جیران و به هر روی سوگلی تجریشی شاه همسفر مهدعلیا گردید. اما مساله تنشزای اصلی، فرمان اقامت اجباری عباس میرزا مُلکآرا، پسر دوم محمدشاه بود
وزیر مختار انگلیس در ایران به مشاهدات و بررسیهای خود اکتفا نکرده و چند نمونه از «شنیدهها» دربارهٔ پولپرستی ناصرالدین شاه را نقل کرده است. به گفته او اگر اعلیحضرت برای شکار قوچ کوهی خوب تیر میانداخت، که اغلب اینگونه بود، کسانی که دور و بر او بودند باید به نشانهٔ ستایش کیسهای انباشته از سکههای طلا تقدیم میکردند.
در این کتاب به روشنی به این سئوال پاسخ گفته که چرا انگلیسیها به دفاع صوری از جنبش مشروطه پرداختند و مواضع محافل و احزاب سیاسی آن کشور در برابر تحولات ایران چه مبنایی داشت ...
رئیس مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران گفت: ستارخان به جرم حمایت از دستورات مرجعیت نجف در مبارزه با استبداد روشنفکری شکست خورده و از میدان خارج میشود به این ترتیب ستارخان قربانی استبداد روشنفکری در ایران است
بخشی از این نوشتار که جزو مطالبات آمده و با لفظ «غربت ستارخان» نیز همراه شده، نه تنها به هیچ عنوان قابل هضم نیست، بلکه به شدت نسبت به قشرهای غیرآذری توهینآمیز است و قطعاً ارتباطی با تفکر سردار ملی نیز ندارد و شبیه برخی رفتارهای مسئولان جمهوری آذربایجان است که حکیم نظامی، شاعر پارسی سرای را نیز مال خود ساختهاند
ستارخان فرزند حاج حسن بزاز قره داغی در ۱۲۸۴ق در قره داغ متولد شد. او از سواد چندانی بهرهمند نبود و در تبریز به خرید و فروش اسب مشغول بود. ستارخان که در دسته لوطیهای محل امیرخیز تبریز بود مدتی کوتاه به کدخدایی این محله انتخاب شد و بعد به دسته تفنگداران ویژه ولیعهد مظفرالدین میرزا پیوست ...
شاه بدون اینکه سخن گوید اوراق را درهم ریخت و بار دیگر نام امینالسلطان را از میان آنها برداشته، لای قرآن نهاد. این مرتبه نیز اشارةحکیمالملک فهماند که باید آیة امیر بیاید و چنین شد....
بررسی شتابزده گزارشهای مربوط به تعامل و تقابل امیر و سفرای این دو کشور که بعضا خالی از کدورت و تنش نبود، حکایت از آن دارد که بیگانگان در ابرام برای خلع امیر در کنار عناصر درباری مخالفخوان قرار داشتند و نقش ویژهای در این میان ایفا نمودند.